سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]

....راهی

Powerd by: Parsiblog ® team.
یادداشتهایی از سفر به دیار یار(چهارشنبه 90 آبان 25 ساعت 3:18 صبح )

الان در اتوبوس نشسته ایم و از ساعت هشت که راه افتاده ایم تا الان که ساعت یک ظهر است تقریبا نصف راه را از مکه بطرف مدینه طی کرده ایم البته نهار و نماز و استراحت و مختصر چای و قلیان را هم باید اضافه کنیم. به گفته آنهایی که قبلا مشرف شده اند بیش از دو ساعت و نیم دیگر از مسیر باقی نمانده است و خلاصه اینکه بهرحال حضور در حرم امن الهی و مهمانی خاصش با همه خوبیهایش در این بیست و دو روز گذشت و الان که به اصطلاح از محدوده حرم خارج شده ایم حس غریبی دارم که احساس میکنم از حصن خاص و خانه مخصوص خدا خارج شده ام، احساس میکنم باید خیلی بیشتر مراقب خودم باشم حالا که دیگر از خانه مخصوص خدا فاصله میگیرم؛ نمیدانم حس درستی باشد یانه اما هرچه فاصله ام بیشتر میش هرچند شوق زیارت رسول خدا(ص) در یک خلصه روحانی ام فرو میبرد که خیلی احساس دلتنگی را نفهمم اما فکر میکنم از مرکز عالم فاصله میگیرم و خیلی بیشتر احتمال دارد با انرژی خیلی کمی که شیطان به من وارد خواهد کرد از مرکز دور شوم و از دایره بندگی و عشقبازی خارج شوم؛ نمیدانم، خیلی دلتنگم خیلی حالم ناجور است یک حسی همگانی در همه حاجی ها مشترک است که احساس میکنند به اندازه کافی از فرصت فراهم شده استفاده نکرده اند اما علاوه بر این حس یک غم بزرگ هم در دلم دارم اینکه با دیدن "نهایة حرم" تازه اصلا فهمیدم کجا بودم!

اما خدا را شکر میکنم که وقتی درست اعمال چند روزه ام را بررسی میکنم و مرور میکنم فقط یادم می آید بیشترین دعایی که دور کعبه و در مطاف وقتم را به خود اختصاص داده بود "اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن......" بود و این را که کنار دریافتهایم از علمای دین قرار میدهم که روح کعبه را ولایت معرفی کرده اند خوشحال میشوم و تسکین پیدا میکنم. راستی خیلی عجیب است که آدم بدون اینکه خودش متوجه باشد عجیب یاد آقا می افتد در کنار کعبه و در طواف. نمیدانم سرش چیست اما با همین عقل ناقصم و دریافتهای نصفه و نیمه و عوامانه ام اینجور تحلیل میکنم که بالاخره باید بین کسانی که به زیارت سنگ و چوب آمده اند و طاغوت را حاکم میدانند و کسانی که کعبه را سنگ نشانی میدانند که راه گم نشود وگرنه همه حج را ولایت و تمام حج را دیدار امام میدانند فرق باشد و باز اینکه معصومین به هیچکس بدهکار نمیمانند و حتما اول یادمان کرده اند که به یادشان افتاده ایم.

#####

در بیابانهای بین مکه و مدینه همه اش با خودم فکر میکنم آنهایی که صدها سال پیش برای حج از چندین هزار کیلومتر آنطرف تر برای حج می آمدند و البته در ماشین شان از مکه تا مدینه هزار جور نازشان را نمیکشیدند و غذای داغ با نوشابه خنک و انواع و اقسام پذیراییها و تغذیه نمیدادند و تازه مسافرها نه اینکه گرمشان بشود بلکه مدام به راننده غر بزنند که خیلی کولرها هوا را خنک کرده اند کمی خاموششان کن و .....؛ چه باور عمیق و تدینی داشتند که برای خدا اینهمه مرارت را بر جان میخریدند؛ فکر میکنم اگر از دین هم چیزی باقی مانده و بدست ما رسیده محصول همین نوع باورها بوده والّاامسال بعضی از حجاج در کاروان ما از جمله خودم که حتی حاضر به پذیرفتن ریسک صرفه و صلاح پیاده شدن از ماشین برای صرف یک لیوان چای داغ و درجه یک که در مسیر راه برایمان فراهم کرده اند نمیشوم و میگویم ولش کن راهش بیشتر از بیست قدم است کی حوصله دارد؛ فکر نمیکنم دین خدا و رسولش یک آن هم باقی میماند.

معروف است که در زمان حدودا هشتاد یا نزد سال پیش کاروانی که جد ما هم در آن کاروان بوده است برای انجام حج و زیارت بیت الله الحرام مشرف میشوند و ظاهرا چند روزی دیر میرسند به دلیل مشکلاتی که در مسیر برایشان پیش می آید و یک سال در مکه باقی میمانند تا به ایام حج سال بعدش برسد و اعمال را انجام دهند؛ یادم آمد نهار دیروز را که آسانسور به دلیل ازدحام جمعیت چند دقیق ای برای سرویس دادن فرصت لازم داشت و قشقرقی که ...     .راستی برای حفظ دین خدا و انجام فرائض و شعائر تابحال چقدر حاضر شده ایم مرارت بکشیم اصلا برای دین خدا اصلا ریسک کرده ایم که پاداشهای بزرگ بزرگ از خدا میخواهیم؛ خدا وکیلی هرچقدر فکر میکنم و دو دوتّا چهارتا میکنم میبینم که اگر خدا به آن حاجیهایی که در سطور بالا اشاره کردم و به ما اجر یکسان بدهد عادل نیست-فضولی برای امثال بنده در این امور موقوف است و خداوند که به کسی بدهکار نیست وهر جوری که دلش بخواهد و صلاح بداند به هر کسی هر چیزی میدهد، اشاره بنده جهت تشبیه و محسوس کردن عرائض ناقصم بود- به نظر بنده در نظر خداوند اصلا زیادی عبادت و کمیت مک نیست ملاک میزان وابستگی بنده به خدا و میزان مقاوتش در عقیده اش است و اگر قرار است امور عبادی هم کاری بکنند به بالا بردن این شاخصه کمک خواهند کرد والّا در عبادات بی مغز بی محتوی هرچقدر هم زیاد باشد هیچ خاصیتی نخواهد بود مگر اتلاف وقت و دلخوشی بیخود که روز قیامت چشم باز خواهیم کرد و خواهیم دید که کاملا بیخود دلمان را صابون زده بودیم و هیچ خبری نیست" قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا"

چه نمازهای پر رنگ و لعاب و چربی میخوانند بعضی مومنین ولی وقتی رسول خدا به آنها فرمام شرکت در جهاد را میدادند بالاخره بهانه ای میتراشیدند و سرباز میزدند -حتی گاهی بهانه شان رسیدن به امور عبادی بود- تازه آن کسی که فرمان جهاد میداد رسول خدا بود وای به حال ما که رسول خدا که نه امام معصوم هم نه بلکه ولی فقیه قرار است برای دین خدا ما را راهبری کنند و فرمان بدهد بنده که فکر میکنم از همین الان آستینم پر از دلیل و بهانه است که بالاخره چنین و چنان... بگذریم بگذارید خوشی خود ساخته مان را خراب نکنم و خیلی وارد بطن قضایا نشوم و به اصطلاح لوطی ها "عیشمان را منقص نکنم" و فکر کنیم که حالا که در مسجد الحرام یک ختم قرآن بی محتوای بی تدبر کرده ایم دیگر از دماغ فیل افتاده ایم و خداوند حالا حالاها بهمان بدهکار است و تاىآخر عمرمان هم هر کاری کردیم در این حج بهةاندازه کافی حسنه جمع کرده ایم و مرارت کشیده ایم که خدا را در رودربایستی قرار بدهیم و کاریمان نداشته باشد.

راستی داشتم از مسیر مدینه مگفتم اما بگذارید حالا که دیگر خیلی به پر و پای حاجی های عزیز که تقریبا همه خوابند پیچیدم و به دلیل بی خوابی دیشب خودم هم خوابم می آید انشالله در مدینه مابقی اضافات را تکمیل کنم.

التماس دعا

نوزدهم ذی الحجة الحرام سال یکهزار چهراصد و سی و دو مطابق با بیست و سوم آبان یکهزار و سیصد و نود



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)


    لیست کل یادداشت های وبلاگ
    ساحت عشق
    جمع‏بندی نگاه آقا درباره سوریه و زیرکانه ترین جمله رهبر انقلاب
    کتابی که طلبه ام کرد!
    یادداشتهایی از سفر به سرزمین یار قسمت سوم
    گریه کن سرباز
    یادداشتهایی از سفر به دیار یار
    خاطرات متفاوتی از حضرت آیة الله العظمی بهجت(ره)
    به بهانه ورود حضرت نور به قم
    شرط آیت الله سید کاظم حائری برای دیدار با آقا
    [عناوین آرشیوشده]